حسابداری چه سادس

وبلاگی برای تعامل با دوستداران کتاب حسابداری چه سادس و آموزش حسابداری به ساده ترین شکل ممکن

حسابداری چه سادس

وبلاگی برای تعامل با دوستداران کتاب حسابداری چه سادس و آموزش حسابداری به ساده ترین شکل ممکن

آشنایی با حسابداری - بخش هشتم: استفاده کنندگان از اطلاعات حسابداری چه کسایی می تونن باشن؟

میدونین چه کسایی دوست دارند حسابداری بدونند؟ اوائل می گفتند فقط حسابدارا. بعد گفتند مدیرا هم باید بدونند چه علاقه داشته باشند چه نداشته باشن. اما امروز میگن اگه حسابداری نمیدونی نیا تو. تو انزوا قرار می گیری اگه حسابداری بلد نباشی.

یادش به خیر افلاطون می گفت هرکی هندسه بلد نباشه وارد آکادمی من نشه. این حرف در زمان خودش بی نظیر بود. اما الان من دارم مثل افلاطون حرف دیگه ای می گم که بی نظیره: "اگه حسابداری بلد نیستی، زندگی بلد نیستی". خدای نخواسته برای بازار گرمی نمیگما. خودم رشته تحصیلیم نرم افزاره. خیلی هم دوستش دارم. گرچه تا حالا با نوشتن و فروش نرم افزار 1 ریال هم در نیاوردم. واسه این می گم چون همه چیه زندگی به حسابداری و دونستنش مربوطه. پس من و شما، آقایون، خانوما، بچه ها ، بزرگترا، پیرا و جوونا همگی به دونستن حسابداری محتاجیم.

من تو خونه با پسرام ، که الان کوچیک هستند روپولی بازی می کنم. از اول تا آخر بازی همش داریم می خریم و می فروشیم بدون اینکه حتی فکرشم بکنیم که اینکار یه قسمتی از حسابداریه. بچه ها از اینکه زمین می خرن، توش خونه می سازن و اونارو به هتل تبدیل می کنن و اجاره میدن و مالیات از بازیکنای دیگه می گیرن و بیمه و مالیات به بانک می پردازند و ... و پول خیالی در میارن و بعد یکی یکی یا چند تایی اون خونه ها و زمینا و کارخونه ها و... رو می فروشن لذت می برن. به نظر من اونا هم حسابداری می کنن. و من دانسته ها یا بهتر بگم یاد گرفته های خودم تو این چند وقته رو از حسابداری به زبون خودشون بهشون می گم و راه و روش زندگی در این قرن و قرن بعدی رو که همون حسابداریه تو گوششون می خونم. اونا از الان می فهمن که زمین دارائیه، خونه دارائیه، هتل دارائیه، وام از بانک روپولی بدهیه و... و با بازی می فهمن که زندگی یه بازیه بزرگه و حسابداری چاشنی این بازیه بزرگه. اونا می فهمن که حسابداری بلد بودن یه سرمایه بزرگه. و می فهمن که دانش گمشده ی بزرگه انسانه.

آدما از لحظه تولد تا آخر عمرشون هر لحظه در حال تصمیم گیری هستند، دارند در مورد مسائل دور و برشون قضاوت می کنند. اطلاعاتی که با حواس ششگانشون و یا با ابزارهای دیگه داره بهشون می رسه رو دریافت می کنند بررسی می کنندشون و بعد تصمیم می گیرند. اونایی که تو زندگی به خوشبختی و رفاه رسیدند دانسته یا ندانسته حساب و کتاب زندگیشونو خودشون فهمیدند و بدست گرفتند. اگه یه نگاهی به ثروتمندها و ثروتمند ترین های روی زمین بندازین حتما رد پای حسابداری رو توی موفقیتهاشون پررنگِ پررنگِ پررنگ می بینین.

اما همه اینا یعنی:


کسانی که برای تصمیم گیری و قضاوت آگاهانه علاقمندند گزارشهای حسابداری را دریافت و مورد استفاده قرار دهند، استفاده کنندگان حسابداری می باشند.


آشنایی با حسابداری - بخش هفتم: شخصیت حسابداری به چه معناست؟

دیگه وقتشه که یه شخص شخیص رو بهتون معرفی کنم. جناب استاد معزز و معظم شخصیت حسابداری عزیز. لطفا تشویق بفرمایید.

این شخصیت همون کار و کاسبی یا شرکت یا مغازه یا حتی خودِ خود شماست. باور ندارید. پس با من به دنیای مثال و خیال سفر کنین.

مثال 1:

کسی که یه مغازه کوچیک داره باید حساب و کتاب این مغازه رو نگه داری کنه تا بتونه سود کنه و پیشرفت. این مغازه کوچیک همون شخصیت اقتصادیه. چرا؟ چون این مغازه اولا یک واحد اقتصادیه. ثانیا کاملا از مغازه های دیگه و کسب و کارهای دیگه مجزا شده و مستقله. ثالثا توش رویداد مالی اتفاق می افته یعنی یه نفر میاد ازتون جنس می خره و به شما پول می ده. شما هم از فروشنده ی اجناس کلی توی بازار جنس می خری و پول می دی. همین پول دادن و پول گرفتن یعنی رویداد مالی. همین یعنی حسابداری و این مغازه یه شخصیت اقتصادیه که ما می خوایم بدونیم چی توش می گذره و باید ادامه بدیم یا جمعش کنیم.

مثال 2:

کسی که یه شرکت کوچیک داره باید حساب و کتاب این شرکت رو نگه داری کنه تا بتونه سود کنه و پیشرفت. این شرکت کوچیک هم یه شخصیت اقتصادیه. چرا؟ چون این شرکت اولا یک واحد اقتصادیه. ثانیا کاملا از شرکت های دیگه و کسب و کارهای دیگه مجزا شده و مستقله. ثالثا توش رویداد مالی اتفاق می افته یعنی یه نفر میاد یه کالایی یا یه خدماتی از شرکت شما می خره یعنی به شما پول می ده و شما هم یه کالایی یا یه خدماتی از شرکت یا اشخاص دیگه می خری و پول می دی. و یا به کارمندان و کارکنانت حقوق می دی یا پول آب و برق و تلفن شرکت رو پر داخت می کنی. همین پول دادن و پول گرفتن یعنی رویداد مالی. همین یعنی حسابداری و این شرکت یه شخصیت اقتصادیه. که ما می خوایم بدونیم چی توش می گذره و باید ادامه بدیم یا جمعش کنیم.

مثال 3: (تمرین)

حالا شما یه کارخونه رو به عنوان یه شخصیت حسابداری در نظر بگیرید و ازش یه شخصیت حسابداری دربیارید.

مثال 4: (تمرین)

مهد کودک یک سازمان دولتی دانشگاه مترو سینما راهنمایی و رانندگی- چاپخانه و... نمونه های دیگری از شخصیت های حسابداریند.

 

شخصیت حسابداری:


واحد اقتصادی مشخص و جداگانه ای است که اطلاعات و گزارش های حسابداری فقط در مورد آن تهیه می شود.



آشنایی با حسابداری - بخش ششم: گزارش حسابداری چیه دیگه؟

حالا که فهمیدیم بنگاه چیه و رویداد مالی یعنی چی و حسابدارا کیان و چیکار می کنن، بیاین ببینیم حسابدارا چی تولید می کنن. بعله حسابدارها رو هم باید جزو تولید کنندگان به حساب بیاریم. اونم تولید اطلاعات و ارقام پولی و مالی شما یا هلوی مالی. یعنی چی؟ آهان یعنی این که اونا مثل ماهی تو ورق ها و سند ها و دفترهای مالی و پولی شنا می کنند و هر چی عدد و رقم خوب و بد هست رو از دل این ورقها و اسناد بیرون می کشند و مثل یه هلوی آبدار تحویل شما می دند. البته شما هر روز اینکارا رو می کنین. مثلا یه نیگا تو جیب و کیف پول و حساب بانکیتون می ندازین و جمع پولای نقدتونو درمی یارین. بعد برای خونه و زمین و ماشین و ... هم یه مبلغی جمع می زنین. بعد از اون میرین سراغ اثاث خونه و مغازه و باغ و ویلا و ... اونارو هم جمع می زنین و بعد درآمدهاتونو بهش اضافه می کنین و وقتی همه رو با هم جمع زدین اونوقت هزینه هاتونو ازش کم می کنین، بعد می رین سر وقت بدهکاریهاتون، یعنی اقساط وامهای بانکی، بدهکاری به دوست و رفیق و همسایه و پول امانتی ای که از دوستتون گرفتید و ...  و همه رو ازش کم می کنین. دست آخر هم چی می مونه؟ آفرین هر چی موند می شه سرمایه یک عمر تلاشتون.

به این میگن اطلاعات مالی یا گزارش حسابداری. دیدید چقدر سادس. بابا تازه دارید می فهمید که شما هم یه حسابدار قابل و خوبی بودید اما خودتون خبر نداشتید. مگه نه؟ حالا همینا رو تو ذهنتون برای مغازه تون بگید. برای شرکتتون بگید. برای مهد کودکتون بگید. می بینید همش همیناس. و همه اینا میشن یه گزارش حسابداری.



حالا ببینیم اساتید چی گفتن: خلاصه اطلاعات مربوط به رویدادهای مالی موثر بر یک واحد اقتصادی خاص را اطلاعات حسابداری یا "گزارش حسابداری" گویند.



آشنایی با حسابداری - بخش پنجم: حسابداران کیانند؟

حالا بیایید ببینیم اینقدر که حسابداری حسابداری کردیم، حسابدارها چه کسانی هستند. حسابدارا مثل اسمشون حسابها رو نگه می دارند. حساب پول توی جیب یا توی بانک، حساب قیمت خونه و ملک و مغازه و ویلا و زمین و آپارتمان، حساب قیمت میز و صندلی و هود آشپزخونه و کمد تو اتاق خواب و دوچرخه بچه ها و ... ، حساب پولی که از مردم طلب دارید ، حساب پولی که به مردم باید بدید، حساب وام هایی که دریافت کردید و کی و چقدر باید پس بدید، حساب قیمت وسایل و ابزار کار یه دکتر توی مطبش، حساب پول آب و برق و تلفن و اجاره خونه و در یک کلام هزینه هاتون، حساب پولی که از کار کردن در میارید و در یک کلام درآمدتون، حساب پولی که خودتون واسه مسائل شخصیتون بر می دارید و خرج می کنین و یا به بچه هاتون پول تو جیبی میدید، حساب حقوقی که به کارمندان و کارگرا وکارکنانتون می دید، حساب پولی که واسه تبلیغات شغلی تون می پردازید، حساب پولی که بابت حق بیمه خودتون، خونتون یا ماشینتون پرداخت می کنین و.... می بینین که حسابدار کارش همین دو دو تا چهارتا کردن همین پولهاییه که از بیرون میاد تو جیبتون و تو سراسر زندگیتون مثل خون پخش می شه و همه چی رو به همه چی ارتباط می ده و همه رو تغذیه می کنه. گفتم خون، آره پول تو رگ زندگی مثل خون تو رگ موجودات زندس. شاید خوشبختی واقعی با پول نیاد ولی همونطور که زندگی بدون خون امکان پذیر نیست زندگی بدون پول هم. البته حداقل زندگی ما انسانها که اینجوریه.

تازه داریم می فهمیم که همه ما تا الآن چه حسابدارای قهاری بودیم و خودمون خبر نداشتیم. اگه اینجوریه پس فرق ما با کسایی که شغلشون حسابداریه تو چیه؟ آفرین: تجربه. فقط همین. شاید بگین ما هم 40 ساله که داریم همین کارا رو انجام میدیم پس چرا به ما حسابدار نمی گن؟ من بهتون می گم که درسته ولی شما از ابزار مناسب استفاده نمی کردید. یعنی چی؟ یعنی اینکه به جای بریدن چوب با اره اونو می شکستین یا با چاقو می افتادین به جونش. حسابداری هم مث نجاری یه سری ابزار ساده و چند تا تکنیک ساده تر داره و یه خورده هم باید کمربندا رو سفت ببندین و به زمختیش عادت کنین. اونوقت شما و ذهن و مغز و عقلتون می شین یه کارخونه که اطلاعات مالی زندگی وارد اون می شه و حساب و کتاب از اون خارج می شه.

یه مثال دیگه بزنم:

فرض کنین که شما دفتر دار یه مدرسه هستید و تازه استخدام شدید. شما رو می فرستند توی یه اتاق (کلاس خالی) و یک ساعت به شما فرصت می دن تا 2000 برگه امتحان بچه ها رو به ترتیب کلاسهای اون مدرسه دسته بندی کنین و تحویل بدین. چیکار می کنین؟ بعله. اول چند تا نیمکت رو کنار هم قرار می دین. بعد روی نیمکت کاغذ می چسبونین و اسم شماره کلاسها رو روش می نویسین مثل اول 1 اول 2 سوم4 چهارم5 و ... و برای هر امتحان هم رو یه تیکه کاغذ دیگه مینویسین مثلا برگه های امتحان فارسی یا برگه های امتحان ریاضی و ... بعد تک تک برگه های امتحانی رو که حالا درهم و برهمه و قاطی پاتی شده رو دونه به دونه نگاه می کنین  و اطلاعاتی مث اسم دانش آموز شماره کلاسش و نوع امتحانی که رو برگه نوشته رو می خونین و بلافاصله اون برگه رو روی میز مربوطه و در قسمت امتحان مربوطه میزارید. بعدش تو یه برگه سفید دیگه ای که مربوط به اون کلاس و اون درسه مشخصات این دانش آموز رو با ردیف ثبت می کنین. این الگوریتم تفکیک 2000 برگه ی امتحانیه که تا تموم شدن برگه از اول تا آخر هی تکرار می شه. دست آخر وقتی کار شما تموم شد همه برگه ها بر اساس اسامی دانش آموزان مرتب شده و لیست تمام دانش آموزان و تعدادشون تو هر کلاس و درس و هر امتحان به صورت مجزا آماده تحویل و گزارش به مدیر مدرسس. حسابداری هم یه همچو الگوریتمی رو دنبال می کنه. الگوریتم که معرف حضور هست؟


حالا بیاین ببینیم بزرگترا چی گفتن:

حسابداران کسانی هستند که با استفاده از دانش، تجربه و ابزار مناسب ابتدا اطلاعات مربوط به فعالیت ها و رویدادهای مالی را شناسایی و اندازه گیری کرده و پس از طبقه بندی به پردازش آنها اقدام و در نهایت خلاصه اطلاعات را به شکل صورتها و یا گزارشهای مالی در اختیار تصمیم گیرندگان می گذارند.