حسابداری چه سادس

وبلاگی برای تعامل با دوستداران کتاب حسابداری چه سادس و آموزش حسابداری به ساده ترین شکل ممکن

حسابداری چه سادس

وبلاگی برای تعامل با دوستداران کتاب حسابداری چه سادس و آموزش حسابداری به ساده ترین شکل ممکن

آشنایی با حسابداری - بخش چهارم: رویدادهای اقتصادی یا مالی دیگه چیه؟

اول رویداد رو با هم مرور کنیم. رویداد یعنی انجام یک فعالیت در یک زمان خاص و یا اتفاق منتظره یا غیر منتظره که یه نتیجه رو در بر داره. مثلا خرید یک کیلو پرتقال توسط حسن آقا. این داستان به انجام یک فعالیت که خرید یک کیلو پرتقال از میوه فروشی محل در روز پنج شنبه گذشتس دلالت می کنه. می بینید که حسن آقا فعالیتی به نام خرید رو در تاریخ مشخص به منظور مشخص انجام میده و نتیجش هم میشه رضایت مهمونش.

دوم رویداد مالی رو بشناسیم. چون توی این رویداد پول جابجا شد، پس این یک رویداد مالیه. این رویداد معمولی خرید پرتقال بود که جیب حسن آقا رو خالی کرد و جیب مغازه دار رو پر. یعنی این رویداد روی وضعیت مالی حسن آقا و مغازه دار تاثیر گذاشت. پس رویداد مالیه. حالا اگه حسن آقا مسئول خرید یه شرکت باشه چیکار می کنه؟ بعله می ره بازار کالای مورد نظر شرکتو پیدا می کنه میخره پولشو میده و میاره شرکت. این یه رویداد اقتصادیه خریده. اگه حسن آقا مدیر تولید یه کارخونه باشه چیکار می کنه. درسته از انبار مواد اولیه رو دریافت می کنه و با دستور ساخت، یه کالا مثل ماشین لباسشویی می سازه (البته با کارگرا) و برای فروش به بازار ارائه می کنه. به این میگن رویداد اقتصادی تولیدی. و یا اگه حسن آقا تو کار پخش مواد غذایی عمده به سراسر کشور باشه، داره رویداد اقتصادی توزیع و فروش رو انجام می ده. به همین شکل اگه حسن آقا برای خونه دار شدن مردم و یا تهیه مواد اولیه کارخونه ها براشون وام های خوب و کلان و نیمه کلان جور کنه، در حال انجام رویداد اقتصادی دیگه ایه به نام وام جور کردن. همونطور که می بینین همه این کارا آخرش دارای یه نتیجه س.  پس این اتفاق یه رویداده و اون نتیجه روی وضعیت مالی شخص یا کار و کاسبی تاثیر می ذاره پس اینها همشون رویداد اقتصادی یا مالی هستند. نمونه های دیگر رو خودتون به عنوان تمرین پیدا کنین. کافیه سرتونو بگردونین... .


پس: به رویدادی که وضعیت مالی واحد اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهد، و به تعبیر دیگری وقایعی که با خرید، تولید ، توزیع و فروش کالا و ارائه خدمات یا فعالیتهایی مانند وام گرفتن و وام دادن سروکار دارند را رویدادهای اقتصادی یا مالی گویند.


مقدمه

منم مثل شما از حسابداری یه چیزایی شنیده بودم اما هر موقع می خواستم بدهکار و بستانکار و پولای تو جیبم و داراییهام رو بالا پائین کنم بد جور قاطی می کردم و یواشکی از کنارش می گذشتم و هی امروز و فردا می کردم. تا اینکه یه روز به صرافت افتادم آدم ثروتمندی بشم. رو اینترنت دنبال اینکه چه جوری می تونم ثروتمند بشم و روشهای ثروتمند شدن چیه گشتم که یه کتاب بهم معرفی شد از آقای کیوساکی به نام هوش مالی و یه کتاب هم از آقای وارن بافت به نام 23 اصل موفقیت وارن بافت که منو ترغیب کرد حتما حتما حتما تنبلی رو کنار بذارم و دیگه یادگیری رو پشت گوش نندازم و حسابداری رو شروع کنم.

از خواهرم که تو دانشگاه حسابداری خونده بود خواستم یه راهنمایی به من بکنه. البته قبلنا هم ازش در باره حسابداری راهنمایی گرفته بودم و برام توضیحات ابتدایی داده بود ولی خوب برام جا نیفتاده بود و نمی دونستم کلا چیکار باید بکنم. اونم کتاب درسیشو به من داد و من شروع کردم به مطالعه. مطالعه من چون کم کم صورت می گرفت خیلی به درازا کشید حدودا 2 سالی شد. تو این بین همسرم یک مهد کودک باز کرد و من با همین حسابداری نصفه و نیمه شدم حسابدار این مهد کودک.

همینطور که داشتم شخصا به تحصیل حسابداری ادامه می دادم (در دانشگاه شخصی خودم) و حسابداری مهد کودک رو انجام می دادم یاد توصیه کیوساکی افتادم که گفته بود می تونید تجربیاتتونو به صورت کتاب دربیارید و اونو در اختیار دیگران بذارید. یه دلیل دیگه اینکه یه روز رو اینترنت برخوردم به کتابی که می گفت 30 کار بجز دانشگاه رفتن می شه انجام داد اما هممون چسبیدیم به دانشگاه رفتن. اون کتاب می گفت یکی از اون 30 کار که می تونه خیلی هم لذت بخش باشه نوشتن کتابه.

همین باعث ایجاد یه جرقه دیگه تو ذهنم شد. من بلافاصله رفتم رو اینترنت و دنبال کتابی گشتم که توضیح بده چطوری می تونم یه کتاب بنویسم. اما به جای کتاب یه ویدیو پیدا کردم که توضیح می داد چطوری 30 روزه می شه یه کتاب نوشت.

این ویدیو خیلی جالب بود و منو مصم و وادار کرد که نوشتن این کتاب رو به سرعت آغاز کنم.


همه اینا منو رسوند به اینجا که مطالعات شخصی و تجربیات شخصی و عشقم به کتاب و آرزوی ثروتمندی با هم ادغام بشند و یه موجودی متولد بشه به نام کتاب "حسابداری چه سادس". مطمئنم بعد از خوندن این کتاب خودتون رو چقدر ملامت می کنین که چرا تا حالا حسابداری یاد نگرفتین و این علم و تکنیک چقدر ساده بوده. البته در عین حالی که خیلی هم سخت و طاقت فرسا و مهمه.

اصلا به قول کیوساکی همه زندگی حسابداریه. یا به قول خودم حسابداری همه زندگیه. یه نیگا به دوروبرتون بندازید. چی دارید؟ چی ندارید؟ از چه کسایی چی و چقدر می خواین؟ به چند نفر چقدر باید بدین؟ کی باید بدین؟ چقدر دارین؟ چقدرش مونده؟ چه برنامه ای برای آینده دارین؟ و .... همه اینا حسابداریه. خونتون ، ماشینتون، سهامتون، پولای تو بانکتون، زمین شهرستانتون، ویلای شمالتون، جنسای مغازتون، تو صندوق عقب ماشینوتون، جنسای تو انباریتون، مسافرت شمالتون، گشتن دور دونیاتون، چی پوشدنتون، چی خوردنتون، کجا خوابیدنتون و در یک کلام کل زندگی تون همش به حساب و کتاب و حسابداری ربط داره. پس اگه حسابداری یاد بگیرید اونم به سادگی آب خوردن، قدم در راه برنامه ریزی برای ثروتمند شدن و جواب دادن به همه این خواسته هاتون گذاشتین. باور ندارین؟ امتحان کنین. من که قدم دوممو دارم بر می دارم شاید هم سوم. بذارید یه کم حساب کنم! (بذارید یه کم حسابداری کنم!).

 

اگه دنبال تاریخچه حسابداری هستین برید رو اینترنت و تو ویکی پدیا و هزاران سایت و وبلاگ کوچیک و بزرگ بزنید تاریخچه ی حسابداری. و کیف کنید که حسابداری چه جوری ساخته شده. ولی عزیزم این دوای دردت نیست. باید آستیناتو بالا بزنی و بهونه ی نفهمیدنو کنار بذاری و یه خم دارایی و بدهی و سرمایه رو بگیری. آفرین دیدی کاری نداشت تو الان بزرگترین فرمول دنیا رو یاد گرفتی به همین سادگی. دیدی حسابداری چه ساده بود.


دارایی

بدهی

سرمایه


حالا فقط یه = و یه + می خواد. اینم که خیلی سادس دیگه. پسر کوچولوم تو سه سالگی جدول ضرب بلد بود اینو که هر نوزادی بلده. نه؟

کل حسابداری توی این سه تا کلمه خلاصه شده: یعنی اونایی که داری، اونایی که باس بدی بره و اونایی که برات می مونه:


دارایی


=


بدهی



+

سرمایه


این کتاب تا همین جا به رسالت خودش به طور کامل عمل کرد و به شما اثبات کرده که حسابداری چقدر سادس. مابقی کتاب فقط توضیح واضحاته و حول و حوش همین معادله ساده می گرده. این معادله دریچه ایه به دنیای شگفت انگیز حسابداری. وحسابداری فیلم سینمایی زندگی شماست. این شما و این فیلم زندگیتون!